درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش امدید
آرشيو وبلاگ


ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 5
بازدید ماه : 5
بازدید کل : 18726
تعداد مطالب : 31
تعداد نظرات : 2
تعداد آنلاین : 1

MATRIX 2012
جون مادرتون نظر بدين
دو شنبه 27 تير 1398برچسب:, :: 14:38 ::  نويسنده : hooman

هر کی نظر نده خونش پایه خودشه ها گفته باشم 



یک شنبه 26 تير 1398برچسب:, :: 11:49 ::  نويسنده : hooman

آدرس وبلاگ جديد:

www.dff-3.loxblog.com 

اين وبلاگ هروز آپديت ميشود



دو شنبه 27 تير 1390برچسب:, :: 19:23 ::  نويسنده : hooman

|| دانلود فیلم Bruna Surfistinha با لینک مستقیم || 

 

ژانر: درام , عاشقانه

کیفیت: Blu-Ray – فوق العاده

فرمت: mkv

حجم: ۶۵۰ MB

امتیاز: ۶٫۲/۱۰ (۶۰۲votes)

تاریخ انتشار: ۲۰۱۱

ربان : انگلیسی

زیرنویس فارسی: ندارد

اسکرین شات : دارد

کارگردان : Marcus Baldini

بازیگران : Deborah Secco, Cássio Gabus Mendes , Drica Moraes

خلاصه داستان : Raquel is a girl, adopted by an upper middle class family, who rebelled at 17 and left her family and studies at a traditional college in São Paulo to become a call girl. Shortly after starting work, she decided to write a blog about her experiences. Since some clients thought she looked like a surfer she adopted the name “Surfistinha” which means little surfer girl. This blog became a sensation, and quickly became one of the most popular blogs in Brazil. Becoming famous, her life changed significantly. She went on to be interviewed on Brazilian talk shows similar to Oprah and David Letterman, all the while continuing her blog about her racy exploits. She wrote a book about these experiences: “O Doce Veneno Do Escorpião
 

دانلود در ادامه مطلب...



ادامه مطلب ...


دو شنبه 27 تير 1390برچسب:, :: 14:26 ::  نويسنده : hooman

آیا میدانید : شن خیس از شن خشک سبک تر است.

آیا میدانید : حرف C هیچ وقت در املای اعداد انگلیسی بکار نمی رود.

آیا میدانید : بهترین زمان خواب از ساعت ۱۰ شب تا اذان صبح است.

آیا میدانید : عقاب معمولاً هنگام پرواز، مستقیم به خورشید می نگرد.

آیا میدانید : کهکشان راه شیری تقریبا صد میلیارد ستاره دارد.

آیا میدانید : ۸۵ درصد گیاهان در اقیانوس ها رشد می کند.

آیا میدانید : به اعدادی که بیش از نه رقم دارند، اعداد نجومی گویند.

آیا میدانید : نور خورشید تا عمق ۴۰۰ متری آب دریا نفوذ می کند.

آیا میدانید : کوه های آلپ در سال حدود یک سانتیمتر بلند می شوند.

آیا میدانید : اگر زنی به کوررنگی مبتلا باشد، فرزندان پسر او کوررنگ می شوند.

آیا میدانید : پرواز با کایت یک ورزش حرفه ای در تایلند است.

آیا میدانید :ایران برای اولین بار در جهان از ضایعات نخل خرما چوب مصنوعی می سازد.

آیا میدانید : ایران دومین تولیدکنندهٔ انجیر جهان است.

آیا میدانید : زرافه میتواند با زبانش گوشهایش را تمیز کند .

آیا میدانید : که خرس قطبی هنگامی که روی دو پا می ایستد حدود سه متر است .

آیا میدانید : یک میلیون سیاره به اندازه زمین در خورشید جای می گیرد.

آیا میدانید : بلندی شترمرغ به دو متر و نیم و وزنش به ۹۰ کیلو میرسد .

آیا میدانید : اگر تمام رگهای خونی را در یک خط بگذاریم تقریبا ۹۷۰۰۰ کیلومتر میشود .

آیا میدانید : قلب میگوها در سر آنها قرار دارد .

آیا میدانید : که کانگوروها قادرند ۳ متر به سمت بالا و ۸ متر به سمت جلو بپرند .

آیا میدانید : که هر هکتار جنگل قادر است بیش از پنج تن گوگرد و غبار هوا را جذب کند.

آیا میدانید : آقایان روزانه ۴۰ تار مو وخانم ها ۷۰ تا موی خود را از دست می دهند.

آیا میدانید : اسبها در مقابل گاز اشک آور مصون اند .

آیا میدانید : نعناع سسکه و تنگی نفس را شفا میدهد .

آیا میدانید : جرم زمین هشتاد و یک برابر ماه است.

آیا میدانید : نور میتواند در یک ثانیه ۷.۵ دور دور زمین بچرخد .

آیا می دانستید پرهزینه ترین شوخی دنیا توسط یک پلیس در سال۱۸۸۰م، در شهر «راکی» انجام شده است. او ناگهان خبر فعال شدن آتشفشان «پیکسویک» در نزدیکی شهر را به اطلاع مردم رساند و به علت فرار مردم حدود ۶۰میلیون دلار جریمه شد.

 



دو شنبه 27 تير 1390برچسب:, :: 12:15 ::  نويسنده : hooman

 

 

فرمت 3gp:      

رمز:www.matrix2012.loxblog.com



دو شنبه 27 تير 1390برچسب:, :: 12:9 ::  نويسنده : hooman

خيلي باحاله دانلودش كنين

 

 

 

رمز:www.matrix2012.loxblog.com



دو شنبه 27 تير 1390برچسب:, :: 11:25 ::  نويسنده : hooman

رمز:www.matrix2012.loxblog.com



دو شنبه 27 تير 1390برچسب:, :: 11:20 ::  نويسنده : hooman

پرچم زمان کورورش کبیر( ۵۵۹سال پیش ازمیلاد)

 

پرچم در دوره شاه طهماسب

دوره شاه صفی دوم

دوره نادرشاه

دوره علیقلی شاه عادل

دوره آغا محمدخان قاجار

دوره محمدشاه قاجار

دوره ناصرالدین شاه

دوره رضاخان وپسرش

دوره جمهوري اسلامي

به نظر شما کدوم یک از این پرچمها خوشگلتر و بهتر از بقیه هست؟؟؟

تو قسمت نظرا بگين



یک شنبه 26 تير 1390برچسب:, :: 14:2 ::  نويسنده : hooman
ه گزارش آزادنگار، به نظر شما در یک دقیقه در اینترنت چه اتفاقی می تواند بیافتد؟


- موتور جست‌وجوی گوگل به ۶۹۴۴۴۵ جست‌وجو پاسخ می‌گوید.

- بیش از ۶۶۰۰ عکس در فلیکر آپلود می‌شود.
- ۶۰۰ ویدیو در یوتیوب آپلود می‌شود، که جمعا شامل بیش از ۲۵ ساعت محتوا است.
- ۵۱۰۰۴۰ نظر در فیس‌بوک ارسال می‌شود.
- ۷۰ نام دامنه جدید ثبت می‌شود.
- بیش از ۱۶۸ میلیون ایمیل ارسال می‌شود.
- ۳۲۰ حساب کاربری جدید در توییتر ثبت شده و ۹۸۰۰۰ توییت ارسال می‌شود.
- برنامه‌های آیفون برای بیش از ۱۳۰۰۰ بار دانلود می‌شوند.
- فایرفاکس بیش از ۱۷۰۰ مرتبه دانلود می‌شود.
- وردپرس برای بیش از ۵۰ مرتبه دانلود می‌شود.
- پلاگین‌های وردپرس بیش از ۱۲۵ بار دانلود می‌شوند.
- ۱۰۰ حساب جدید بر روی وب‌سایت لینکداین ساخته می‌شود.
- ۴۰ پرسش جدید در YahooAnswers پرسیده می‌شود.
- بیش از ۱۰۰ پرسش در وب سایت Answers.com پرسیده می‌شود.
- بیش از ۱۲۰۰ تبلیغ جدید در Craigslist ساخته می‌شود.
- بیش از ۳۷۰۰۰۰ دقیقه تماس صوتی توسط کاربران اسکایپ صورت می‌گیرد.

 



یک شنبه 26 تير 1390برچسب:, :: 12:19 ::  نويسنده : hooman

خونه مشغول کاربودم که دخترم بدو بدو اومد و پرسيد .
دخترم : مامان تو زني يا مردي ؟
من : زنم ديگه پس چي ام ؟
دخترم : بابا ، چي اونم زنه ؟
من : نه ماماني بابا مرده .
دخترم : راست ميگي مامان ؟
من : آره چطور مگه ؟
دخترم : هيچي مامان ! ديگه كي زنه ؟
من : خاله مريم ، خاله آرزو ، مامان بزرگ
دخترم : دايي سعيد هم زنه ؟
من : نه اون مرده !
دخترم : از كجا فهميدي زني ؟
من : فهميدم ديگه مامان، از قيافه ام .
دخترم : يعني از چي ؟ از قيافه ات؟
من : از اينكه خوشگلم ،
دخترم : يعني هر كي خوشگل بود زنه‌ ؟
من : اره دخترم
دخترم : بابا از كجا فهميد مرده
من : اونم از قيافش فهميد . يعني بابايي چون ريش داره و ريشهاشو ميزنه و زياد
خوشگل نيست مرده !
دخترم : يعني زنا خوشگلن مردا زشتن ؟
من : آره تقريبا .
دخترم : ولي بابايي كه از تو خوشگل تره
من : اولا تو نه شما بعدشم باباييت كجاش از من خوشگل تره ؟
دخترم : چشاش
من : يعني من زشتم مامان ؟
دخترم : آره
من : مرسي
دخترم : ولي دايي سعيد هم از خاله خوشگلتره !!
من : خوب مامان بعضي وقتها استثنا هم هست
دخترم : چي اون حرفه كه الان گفتي چي بود
من : استثنا يعني بعضي وقتها اينجوري ميشه
دخترم : مامان من مردم
من : نه تو زني
دخترم : يعني منم زشتم
من : نه مامان كي گفت تو زشتي تو ماهي ، ولي تو الان كودكي
دخترم : يعني من زن نيستم ؟
من : چرا جنسيتت زنه ولي الان كودكي
دخترم : يعني چي ؟
من : ببين مامان همه ي آدما شناسنامه دارن كه توي شناسنامه شون جنسيتشون مشخص
ميشه جنسيت تو هم توي شناسنامه ات زنه .
دخترم : يعني منم مامانم ؟
من : اره ديگه تو هم مامان عروسكهاتي
دخترم : نه ، مامان واقعي ام ؟
من : خوب تو هم يه مامان واقعي كوچولو براي عروسكهات هستي ديگه
دخترم : مامان مسخره نباش ديگه من چي ام
من : تو كودكي
دخترم : كي زن ميشم
من : بزرگ شد
دخترم : مامان من نفهميدم كيا زنن ؟
من : ببين يه جور ديگه ميگم . كي بتو شير داده تا خوردي بزرگ شدي
دخترم : بابا
من : بابات كي بتو شير داد ؟ !!!!!!!!!!
دخترم : بابا هر شب تو ليوان سبزه بهم شير ميده ديگه
من : نه الان رو نمي گم ، كوچولو بودي ؟
دخترم : نمي دونم
من : نمي دونم چيه ؟ من دادم ديگه
دخترم : كي؟
من : اي بابا ببين مامان جون خودت كه بزرگ بشي كم كم مي فهمي .
دخترم : الان مي خوام بفهمم .
من : خوب هر كي روسري سرش كنه زنه هر كي نكنه مرده
دخترم : يعني تو الان مردي ميريم پارك زن ميشي
من : نه ببين ، من چيه تو ميشم ؟
دخترم : مامانم
من : خوب مامانا همشون زنن و باباها همشون مردن
دخترم : آهان فهميدم .
من : خدا خيرت بده كه فهميدي ، برو با عروسكهات بازي كن

****
نيم ساعت بعد
دخترم : مامان يه سوال بپرسم
من : بپرس ولي در مورد زن و مرد نباشه ها
دخترم : در مورد ماهي قرمزه است .
من : خوب بپرس
دخترم : مامان ماهي قرمزه زنه يا مرده ؟!!!!!!!!!!!!!!!!!
 



یک شنبه 26 تير 1390برچسب:, :: 12:18 ::  نويسنده : hooman

(در اتـاقی دو پـسر به نـام های «مهـدی» و «آرمــان» دراز کشــیده انـد. مهـدی در حال نصـب برنـامه روی لپ تـاپ و آرمـان مشغــول نوشــتـن مطالبی روی چـند برگـه است. در هـمین حـال، واحدی شـان، «میـثــاق» در حـالی که به موبایـلش ور می رود وارد اتــاق می شـود)



میثـــاق: مهـدی... شایـعه شـده فـردا صبــح امتـحان داریـم.



مهـدی: نـه! راســته. امتـحان پایــان تــرمه.



میثــاق: اوخ اوخ! مــن اصـلاً خبـر نـداشـتم. چقـدر زود امتـحانا شـروع شــد.



مهـدی: آره... منــم یه چنـد دقـیقه پیـش فهمـیدم. حالا چیــه مگـه؟! نگـرانی؟ مگـه تو کلاسـتون دختـر نداریـد؟!



میثــاق: مـن و نـگرانی؟ عمــراً!! (بـه آرمــان اشــاره می کنـد) وای وای نیگــاش کـن! چه خرخـونیــه این آقـا آرمـان! ببیــن از روی جـزوه های زیـر قابلمــه چه نـُـتی بـر می داره!!



آرمـــان: تـو هم یه چیزی میگــیا! ایـن برگـه های تقـلبه کـه 10 دقیـقــه ی پیـش شـروع به نـوشتـنــش کردم. دختــرای کلاس مـا که مثـل دختـرای شما پایـه نیســتن. اگـه کسی بهت نـرسوند، بایــد یه قوت قلــب داشته باشی یا نـه؟ کار از محکـم کاری...

مـهدی: (همچــنان که در لپ تاپــش سیــر می کنـد) آرمــان جـون... اگه واسـت زحمـتی نیست چنـد تا برگـه واسه مـنم بنـویس. دستـت درست!



(در همیـن حــال، صـدای فریـاد و هیاهـویی از واحـد مجـاور بلـند می شود. پسـری به نـام «رضـا» با خوشحـالی وسط اتـاق می پـرد)



میـثــاق: چـت شده؟ رو زمــین بنـد نیـستی!



رضــا: استقلال همین الان دومیشم خورد!!!



مهـدی:اصلا حواسم نبود.توپ تانک فشفشه استقلالی ابکشه!!!



و تمــام ساکنیـن آن واحـد، برای دیـدن ادامـه ی مسـابقـه به اتاق مجـاور می شتـابنـد. چراغ هـا روشــن می مانند.
 



یک شنبه 26 تير 1390برچسب:, :: 12:18 ::  نويسنده : hooman

(دخــتر «شبنم» نامی با چـند کتـاب در دسـتش وارد واحــد دوستش «لالـه» می شود و او را در حــال گریه می بیــنـد.)

شبنم:ِ وا!... خاک بـرسرم! چــرا داری مثــل ابـر بهـار گریـه می کـنی؟!

لالـه: خـدا منـو می کشـت این روزو نـمی دیدم. (همچـنان به گریـه ی خود ادامــه می دهـد.)
شبنم: بگـو ببـینم چی شـده؟

لالـه: چی می خواســتی بشـه؟ امروز نـتیجه ی امتـحان <آناتومی!!!> رو زدن تــو بُــرد. منــی که از 6 مـاه قبـلش کتابامـو خورده بــودم، مـنی که بـه امیـد 20 سر جلـسه ی امتحــان نشـسته بودم، دیــدم نمــره ام شـده 19!!!!!! ( بر شـدت گریه افزوده می شــود)

شبنم: (او را در آغــوش می کشـد) عزیـزم... گـریه نـکن. می فهـممت. درد بـزرگیــه! (بغـض شبنم نیز می ترکـد) بهتـره دیگـه غصه نخـوری و خودتـو برای امتحـان فـردا آمـاده کنـی. درس سخت و حجیــمیـه. می دونی کـه؟

لالـه: (اشک هایش را آرام آرام پـاک می کنـــد) آره. می دونـم! امـا من اونقــدر سـر ماجـرای امـروز دلم خـون بـود و فقط تونـستم 8 دور بخـونم! می فهـمی شبنم؟فقط 8 دور... (دوبـاره صـدای گریـه اش بلـند می شود) حالا چه جــوری سرمـو جلوی نـازی و دوستـاش بلـند کنـم؟!!

شبنم: عزیزم... دیگــه گریه نکن. من و شهــره هم فقط 7 - 8 دور تـونســتیم بخـونیم! ببـین! از بـس گریه کردی ریـمل چشمــای قشـنگ پاک شـد! گریـه نکن دیـگه. فکـر کردن به ایـن مســائل کـه می دونـم سخــته، فایده ای نـداره و مشــکلـی رو حـل نـمی کنـه.

لالـه: نـمی دونـم. چـرا چنـد روزیـه که مثـل قدیم دلـم به درس نـمیره. مثـلاً امـروز صبــح، ساعـت 5/7 بیـدار شـدم. باورت مـیشه؟!

(در همیــن حال، صـدای جیــغ و شیـون از واحـد مجـاور به گوش می رسـد. اسـترس عظیـمی وجـودِ شبنم و لالـه را در بر می گیــرد!دخـتری به نـام «فرشــته» با اضـطراب وارد اتـاق می شـود.)
شبنم: چی شـده فرشــتـه؟!

فرشــته: (با دلهــره) کمـک کنیـد... نـازی داشت واسـه بیــستمـین بـار کتــابشـو می خـوند که یـه دفعــه از حـال رفت!

شبنم: لابــد به خـودش خیلی سخــت گرفته.

فرشــته: خب، منــم 19 بـار خونـدم. این طـوری نـشدم! زود باشیــد، ببـریـمش دکتــر.
(و تمــام ساکنـین آن واحـد، سراسیـمه برای یاری «نــازی» از اتـاق خارج می شـونـد. چـراغ ها خامـوش می شود.)




منتظر پست بعدی باشید ( شب خوابگاه پسران)...
 



یک شنبه 26 تير 1390برچسب:, :: 12:16 ::  نويسنده : hooman

صبحگاه:


فرمانده: پس این سربازه ها (بجای واژه سرباز برای خانمها باید بگوییم سربازه !)


کجان؟


معاون: قربان همه تا صبح بیدار بودن داشتن غیبت میکردن




ساعت 10 صبح همه بیدار میشوند...


سلام سارا جان


سلام نازنین، صبحت بخیر


عزیزم صبح قشنگ تو هم بخیر


سلام نرگس


سلام معصومه جان


ماندانا جون، وای از خواب بیدار میشی چه ناز میشی




...


بقيه در ادامه مطلب...

 



ادامه مطلب ...


یک شنبه 26 تير 1390برچسب:, :: 12:14 ::  نويسنده : hooman

اگر در شرایطی سخت مجبور باشید سوسک بخورید...چه طور درست اش می کنید؟

لطفا عدد مورد نظر را در نظرات بنویسید.

۱.اونو آب پز می کنید چون نمی خواید ویتامین هاش از بین بره....!

۲.ابتدا چشای سوسکه رو در می یارید..تا نبینه دارین اونو می خورید...! سپس چشای خودتونو می بندین تا نبینین دارین سوسک می خورین!!

۳.كله ...بال ها....پاها و دستاشو می کندین ، بعد قورتش میدین !( حالا خام یا کبابی فرقی نمی کنه) !!!

۴.شكمشو خالی می کنین، بعد سرخ می کنین، و اطرافشو کلی تزئین می کنین تا قیافه نحسش زیاد جلب توجه نکنه...! اونوقت با سس قارچ و نوشابه میل می کنید!!!

۵.می ذارینش تو کاغذ بعد مچاله میکنید و با آرامش تمام اونو قورتش میدین ...!! ( روش دخترونه ) !!!

۶.چون خیلی راحت طلب هستین ، همونجوری لای دندوناتون له اش میکنید...!!( روش پسرونه ) !!!
 



یک شنبه 26 تير 1390برچسب:, :: 12:7 ::  نويسنده : hooman

همونطور که تو تیتر پست هم اشاره کردم این کاریکاتور اثر کینو،کاریکاتوریست آرژانتینی هست.

با توجه به اینکه در آستانه انتخابات قرار داریم شاید فکر کنین ارتباطی بین این کاریکاتور و رئیس جمهور مردمی و مظلوم!!! ایران وجود داره.در حالیکه اگه شباهتی هم این بین وجود داشته باشه، کاملا اتفاقی بوده و ناشی از ذهن بیمار و گرایشات صهیونیستی شماست.
 



یک شنبه 26 تير 1390برچسب:, :: 12:5 ::  نويسنده : hooman

دخترها:

بعضي از اونا واقعاً مي خونند وقتي ميرن سر كتاب تا يكي دو ساعت ديگه كلشونو از كتاب بر نمي دارند . عادت دارند زير مطالب كتاب خط بكشند كه بعدا بخونند

بعضي هاشون هم كه مثلا درس مي خونند كتاب جلوشونه چشمشون هم روي كتابه ولي حواسشون يه جاي ديگست ...

يه عده اي هم هستند كه به بهونه اينكه مشكل دارن زنگ ميزنند خونه دوستشونو دوستشون هم از خدا خواسته حدود يك ساعت و اندي به طوري كه اشك و دود تلفن در مياد براي هم قصه بي بي چساره تعريف مي كنند.


و اما پسر ها:

يا درس نمي خونند يا وقتي مي خواند بخونند بايد حسش بياد. وقتي حسش مياد كه شب امتحانه ...

يه كم كه درس خوندند يه موردي پيش مياد و بهش خيره مي شوند

و به يه چيزي فكر مي كنند بعد انگار كه درس خوندند بلند ميشند ميرن استراحت مي كنند بعد از يك ساعت استراحت دوباره ميرند ميشينند فكر مي كنند . وقتي فكرشون تموم شد كتاب را ورق ميزنند يه كم براندازش ميكنند وزنش مي كنند استخاره مي كنند براي خودشون تقسيمش مي كنند ميگند تا ساعت فلان اينقدر مي خونم تا ساعت فلان اينقدر بعد ميرن استراحت كنند . حين استراحت حسشون تموم ميشه

حال ندارند برند بخونند ولي چون مي دونند فردا امتحان دارند پا ميشند ميرند سر كتابشون.

همينجور كه مي خونند هيچي حاليشون نيست چون جاي ديگه فكر مي كنند(لازم به ذكر است كه هيچ وقت در هيچ موقعيتي فكر نمي كنند فقط موقع درس خوندن فكرشون مياد) بعد از نيم ساعت دوباره ميرن استراحت، بعد سه ربع استراحت مي بينند خيلي دير شده .دوباره ميرنند درس بخونند اين بار مي خونند يه چيزايي هم ياد ميگيرند ولي چيزايي كه ياد نمي گيرند را ميذارند كه فردا از دوستاش بپرسند يه كم به معلمشون فحش ميدند مي گند اينارو درس نداده . خلاصه آخرش نميرسند كتاب را تموم كنند فردا ميرند ميبينند كه دوستاشون يه چيزايي مي گند كه تا حالا به گوششون نخورده بعد اعصابشون خرد ميشه اونايي هم كه خونده بودند يادشون ميره به همين سادگي
 



بوووووووووووووووووووووق !
- مستقيم ؟
- کجا حاج خانوم ؟
- مستقيم ميدون ولی عصر !
- بيا بالا ...

يه خانوم چادری با پسرش سوار ميشن ...
ميشينن عقب ... يه خانوم هم ميشينه پهلوشون ... دوتا آقا هم رو صندلی جلو ...

- مامان من بستنی ميخوام ...
- پسرم من که ۱ ساعت پيش برات بستنی خريدم ....
- نه خيرم ! من بسسستنی میخوام !!!
- عزيزم بهونه نگير الان ميريم خونه ....
- مامان اگه برام بستنی نخری رفتيم خونه به بابا ميگم ديشب چی کار کردی !
- پسرم بزار پياده شديم برات بستنی ميخرم ...
- نه من الان بستنی ميخوام !!!
- آخه الان که نميشه يه کمی صبر کن ...
- من الان الان ميخوام ! ااااار اااااااار !
- حالا که اينجور شد اصلا نميخرم ....
- باشه منم به بابا ميگم ديشب جلوی مهمونا گوزيدی !

يه دفه همه با هم بر ميگردن و اين زن بدبختو نگاه ميکنن و ميخندن ...
زن بيچاره هم از شدت خجالت شيش تا رنگ عوض ميکنه و به راننده ميگه نگه دارين ...
ماشين هنوز واينستاده بود که خانوم دست بچشو ميگيره و ميخواد از ماشين پياده شه که
يه موتوری مياد ميزنه در عقب ماشينو ميکنه ....

راننده هم شاکی پياده ميشه وسط خيابون داد ميزنه :

- آخه خواهر من ! منم ميگوزم ! شمام ميگوزی ! همه ميگوزن ! اين دليل نميشه که شما برينی به ماشين من ....
 



شنبه 25 تير 1390برچسب:, :: 23:53 ::  نويسنده : hooman

پس از اعتراف پدر اینترنت درباره اضافی بودن ممیزهای به کار گرفته شده در آدرس http لیستی از برترین اشتباهاتی که تا کنون در زمینه اینترنت توسط شرکتها و افراد مختلف رخ داده ارائه شده است.
با توجه به اعتراف سر “تیم برنرز لی” درباره اشتباهش در طراحی آدرس اینترنت و استفاده نادرست از دو نشان ممیز در ابتدای آدرس، نشریه تایمز به گذشته نگاهی انداخته و برخی دیگر از اشتباهات مشابهی که در رابطه با اینترنت رخ داده است را از لابلای تاریخچه اینترنت بیرون کشیده است

.

بقيه در ادامه مطلب...
 



ادامه مطلب ...


شنبه 25 تير 1390برچسب:, :: 23:43 ::  نويسنده : hooman

فیل تنها حیوانی است که نمی تواند بپرد.

ستاره دریایی مغز ندارد.

اختاپوس سه قلب دارد.

قلب میگو در مغز آن است.

ماهی قرمز تنها وقایع تا سه ثانیه قبل را به یاد می آورد.

مورچه ها هرگز نمی خوابند.

اگر ماهی قرمز را در محل تاریکی نگه دارید کم کم یه سفید تغییر رنگ می دهد.

سگ های خال دار بدون خال متولد می شوند.

حلزون ها می توانند تا سه سال بخوابند و در این مدت هیچ غذایی نخورند.


موریانه ها وقتی به موسیقی هوی متال گوش می دهند چوب را با سرعت دو برابر می خورند.

مقاومت موش صحرایی در برابر بی آبی بیشتر از شتر است.

صدای نهنگ آبی بلند ترین صدایی است که یک موجود زنده می تواند تولید کند.

ساس ها می توانند ۱۳۰ بار بلندتر از طول خود بپرند. یعنی در مقایسه، یک فرد ۱۷۰ سانتی اگر توانایی مانند ساس ها داشت باید می توانست حدود ۶۸۰ متر بالا بپرد!

دایناسور استگوساروس حدود ۹ متر طول داشت اما مغزش به بزرگی یک گردو بود.

وقتی ملکه زنبور عسل وارد کندو می شود، آواز خاصی را زمزمه می کند، به این منظور که زنبورهای کارگر را تحریک کرده تا اگر ملکه دیگری وجود دارد به خاطر وی بجنگند.

خرس های قطبی می توانند تا ۲۵ مایل در ساعت( معادل تقریبا ۴۰ کیلومتر در ساعت) دویده و تا ۶ پا (۱٫۸۲ متر) در ارتفاع بپرند و همچنین با توجه به جنس موی بدنشان، توسط دوربین های مادون قرمز قابل تشخیص نیستند.
 



شنبه 25 تير 1390برچسب:, :: 23:35 ::  نويسنده : hooman

A man called home to his wife and said, “Honey I have been asked to go fishing up in Canada with my boss & several of his Friends.

مردی باهمسرش در خانه تماس گرفت و گفت:”عزیزم ازمن خواسته شده که با رئیس و چند تا از دوستانش برای ماهیگیری به کانادابرویم”

We’ll be gone for a week. This is a good opportunity for me to get that Promotion I’v been wanting, so could you please pack enough Clothes for a week and set out

ما به مدت یک هفته آنجا خواهیم بود.این فرصت خوبی است تا ارتقائ شغلی که منتظرش بودم بگیرم بنابراین لطفا لباس های کافی برای یک هفته برایم بردار و وسایل ماهیگیری مرا هم آماده کن

my rod and fishing box, we’re Leaving From the office & I will swing by the house to pick my things up” “Oh! Please pack my new blue silk pajamas.”

ما از اداره حرکت خواهیم کرد و من سر راه وسایلم را از خانه برخواهم داشت ، راستی اون لباس های راحتی ابریشمی آبی رنگم را هم بردار

The wife thinks this sounds a bit fishy but being the good wife she is, did exactly what her husband asked.

زن با خودش فکر کرد که این مساله یک کمی غیرطبیعی است اما بخاطر این که نشان دهد همسر خوبی است دقیقا کارهایی را که همسرش خواسته بود انجام داد..

The following Weekend he came home a little tired but otherwise looking good.

هفته بعد مرد به خانه آمد ، یک کمی خسته به نظر می رسید اما ظاهرش خوب ومرتب بود.

The wife welcomed him home and asked if he caught many fish?

همسرش به او خوش آمد گفت و از او پرسید که آیا او ماهی گرفته است یا نه؟

He said, “Yes! Lots of Salmon, some Bluegill, and a few Swordfish. But why didn’t you pack my new blue silk pajamas like I asked you to Do?”

مرد گفت :”بله تعداد زیادی ماهی قزل آلا،چند تایی ماهی فلس آبی و چند تا هم اره ماهی گرفتیم . اما چرا اون لباس راحتی هایی که گفته بودم برایم نگذاشتی؟”

You’ll love the answer…

جواب زن خیلی جالب بود…

The wife replied, “I did. They’re in your fishing box…..”
زن جواب داد: لباس های راحتی رو توی جعبه وسایل ماهیگیریت گذاشته بودم.
 



شنبه 25 تير 1390برچسب:, :: 23:32 ::  نويسنده : hooman

چرچیل(نخست وزیر اسبق بریتانیا) روزی سوار تاکسی شده بود و به دفتر BBC برای مصاحبه می‌رفت.

هنگامی که به آن جا رسید به راننده گفت آقا لطفاً نیم ساعت صبر کنید تا من برگردم.

راننده گفت: “نه آقا! من می خواهم سریعاً به خانه بروم تا سخنرانی چرچیل را از رادیو گوش دهم” .

چرچیل از علاقه‌ی این فرد به خودش خوشحال و ذوق‌زده شد و یک اسکناس ده پوندی به او داد.

راننده با دیدن اسکناس گفت: “گور بابای چرچیل! اگر بخواهید، تا فردا هم این‌جا منتظر می‌مانم!”
 



شنبه 25 تير 1390برچسب:, :: 23:31 ::  نويسنده : hooman

یه روزی یه مرده نشسته بوده و داشته روزنامه اش رو می خونده که زنش یهو ماهی تابه رو می کوبه تو سرش!
مرده می گه: برا چی این کار رو کردی؟
زنش جواب می ده: به خاطر این زدمت که تو جیب شلوارت یه تکه کاغذ پیدا کردم که توش اسم جنى (یه دختر) نوشته شده بود…
مرده می گه: وقتی هفته پیش برای تماشای مسابقه اسب دوانی رفته بودم اسبی که روش شرط بندی کردم اسمش جنی بود.
زنش معذرت خواهی می کنه و می ره به کارای خونه برسه.
سه روز بعد، مرد داشت تلویزین تماشا می کرد که زنش این بار با یه قابلمه ی بزرگتر می کوبه تو سرش به طوری که مرده تقریبا بیهوش می شه.
مرد وقتی به خودش میاد می پرسه این بار برای چی منو زدی؟
زنش جواب می ده: آخه اسبت زنگ زده بود!
 



شنبه 25 تير 1390برچسب:, :: 23:30 ::  نويسنده : hooman

 



شنبه 25 تير 1390برچسب:, :: 23:28 ::  نويسنده : hooman

حیف نون می ره کتابخونه، داد می زنه یه ساندویچ بدین با سس اضافه.
آقاهه بهش می گه: آقا! اینجا کتابخونه هست.
حیف نون می گه: ببخشید… بعد یواش در گوش آقاهه می گه: یه ساندویچ بدین با سس اضافه!

—————————

شعبده بازی روی صحنه هنر نمایی می کرد که ناگهان گفت: حالا یک خانم بیاید روی صحنه تا من کاری کنم که غیب شود!
مردی از میان جمعیت برخاست و گفت: آقای شعبده باز! چند لحظه صبر کن تا من بروم مادر زنم را بیاورم!

—————————

سه نفر می خواستند چای لیپتون بخورن. اولی فنجان رو نگه می داره و لیپتون را تو فنجان تکان می ده، دومی لیپتون را نگه می داره و فنجان را تکان می ده، سومی لیپتون را به دور فنجان می ماله!

—————————

مادر: احمد! اگر من به تو ۱۰ تا بادام بدهم که آنها را به طور مساوی با جواد تقسیم کنی، چند تا به او می دهی؟
احمد: سه تا!
مادر: ببینم! مگر تو حساب کردن بلد نیستی؟
احمد: چرا مامان من بلدم، ولی جواد که بلد نیست!

—————————

به حیف نون گفتن واسه زلزله بم چه کمکى کردى؟ گفت: متاسفانه من دستم خالی بود، ایشالا زلزله بعدی!

—————————

احمد: مامان! اجازه می دهی بروم با اکبر بازی کنم؟
مادر: نه پسرم، اکبر بچه خوبی نیست. آدم باید همیشه با دوست بهتر از خودش بازی کند.
احمد: پس اجازه بدهید اکبر بیاید با من بازی کند!
 



شنبه 25 تير 1390برچسب:, :: 23:23 ::  نويسنده : hooman

بقيه ادامه مطلب... 



ادامه مطلب ...


شنبه 25 تير 1390برچسب:, :: 23:19 ::  نويسنده : hooman

در مطب دکتر به شدت به صدا درامد . دکتر گفت: در را شکستی ! بیا تو در باز شد و دختر کوچولوی نه ساله ای که خیلی پریشان بود ، به طرف دکتر دوید : آقای دکتر ! مادرم ! و در حالی که نفس نفس میزد ادامه داد : التماس میکنم با من بیایید ! مادرم خیلی مریض است . دکتر گفت : باید مادرت را اینجا بیاوری ، من برای ویزیت به خانه کسی نمیروم . دختر گفت : ولی دکتر ، من نمیتوانم.

اگر شما نیایید او میمیرد ! و اشک از چشمانش سرازیر شد . دل دکتر به رحم آمد و تصمیم گرفت همراه او برود .
دختر دکتر را به طرف خانه راهنمایی کرد ، جایی که مادر بیمارش در رختخواب افتاده بود . دکتر شروع کرد به معاینه و توانست با آمپول و قرص تب او را پایین بیاورد و نجاتش دهد . او تمام شب را بر بالین زن ماند ، تا صبح که علایم بهبودی در او دیده شد . زن به سختی چشمانش را باز کرد و از دکتر به خاطر کاری که کرده بود تشکر کرد . دکتر به او گفت : باید از دخترت تشکر کنی . اگر او نبود حتما میمردی !

مادر با تعجب گفت : ولی دکتر ، دختر من سه سال است که از دنیا رفته ! و به عکس بالای تختش اشاره کرد . پاهای دکتر از دیدن عکس روی دیوار سست شد . این همان دختر بود ! یک فرشته کوچک و زیبا ….. !
 



شنبه 25 تير 1390برچسب:, :: 23:12 ::  نويسنده : hooman

داستان اولین تماس با تلفن همراه در 38 سال پیش/ تصاویر موبایل در گذر زمان

38 سال قبل در چنین روزهایی اولین تلفن همراه در دنیا در معرض دید مردم قرار گرفت و موجب تعجب و حیرت شهروندان نیویورکی شد.
به گزارش خبرگزاری مهر، تلفن همراه در 15 سال گذشته زندگی مردم دنیا را دگرگون کرده و به نزدیکترین ابزار فناورانه به انسان تبدیل شده است.

اما اولین تماس با تلفن همراه 38 سال قبل در چنین روزهایی انجام شد. این تماس در سوم آوریل 1973 توسط مارتین کوپر، پدر موبایل انجام شد.

کوپر که در آن زمان 44 سال داشت یک نمونه آزمایشی تلفن همراه را برای یک پیاده روی در خیابانهای نیویورک بیرون برد و یک تماس انجام داد.

طبیعی است که واکنش مردم با دیدن این دستگاه عجیب که در آن موقع ابعاد بسیار بزرگی داشت دیدنی بود. مردم با دیدن اولین موبایل تاریخ با تعجب و حیرت مارتین کوپر را تماشا می کردند.

کوپر که امروز 82 سال دارد با یادآوری این خاطره اظهار داشت: "همانطور که در خیابان قدم می زدم با تلفن حرف می زدم. نیویورکیها با نگاهی متعجب و متحیر به کسی خیره شده بودند که درحالی که راه می رفت با تلفن صحبت می کرد."

وی در خصوص واکنشهای مردم گفت: "مردم در برابر این ابزار شگفت زده شده بودند. آن چیزی ورای تصورات بود. اما مردم از اینکه می دیدند می توان این دستگاه را به گوش چسباند، راه رفت و با تلفن با این و آن تماس گرفت کاملا بهت زده شده بودند."

بقيه در ادامه مطلب...... 
 



ادامه مطلب ...


شنبه 25 تير 1390برچسب:, :: 23:9 ::  نويسنده : hooman

این نتیجه روانشناسی اگر شما را کاملا توصیف نکند ، شما را از آنچه هستید دور نمی کند، بلکه مانند رنگی است که نوع آن و زیبایی اش برای افراد مختلف متفاوت است.

به مثال زیر توجه کنید :

در ادامه مطلب...
 



ادامه مطلب ...


شنبه 25 تير 1390برچسب:, :: 23:4 ::  نويسنده : hooman

«اسکول» نام این پرنده است. در خصوصیات این پرنده نوشته‌اند که او وقتی برای زمستان غذا جمع آوری می‌کند محل نگهداری آنها را فراموش می‌کند و بخاطر همین با مشکل مواجه می شود، یا هنگام خانه سازی فراموش می کند که خانه اش را کجا ساخته است، اسکول اگر از لانه اش بیرون بیاید راه بازگشت را پیدا نمی کند.

 



شنبه 25 تير 1390برچسب:, :: 23:2 ::  نويسنده : hooman

ویلیام جیم سایدیس، باهوش‌ترین فرد تاریخ بود که توانست در یک سالگی بنویسد، در ۵ سالگی به ۵ زبان رایج دنیا صحبت کند و در ۱۱ سالگی استاد دانشگاه هاروارد شد. سایدیس در سال ۱۸۹۸ در آمریکا به دنیا آمد و در سن ۴۶ سالگی نیز از دنیا رفت.

او توانایی خارق‌العاده‌ای در یادگیری ریاضیات و زبان داشت. اولین بار به‌خاطر رشد مغزی زود‌هنگام نامش بر سر زبان‌ها افتاد و بعدها به‌خاطر تمرکز بر روی ذهنش به شهرت رسید اما در نهایت خود را از انظار عمومی دور کرد و از ریاضیات هم دل‌زده شد و عقب کشید و با چندین نام مستعار مطلب می‌نوشت.

از دیگر ویژگی‌ها او این است که می‌توانست در ۱۸ ماهگی نیویورک‌تایمز بخواند و در ۸ سالگی به ۸ زبان صحبت کند. جالب اینکه بعدها خودش زبان دیگری را به‌وجود آورد که نامش را VENDERGOOD گذاشت.

ناگفته نماند، ضریب هوشی انسان‌های نابغه بین ۱۵۵ تا ۲۰۰ است ولی سایدس در این زمینه رکورد باهوش‌ترین‌های دنیا را شکسته است.

برای نمونه بد نیست بدانید که ضریب هوشی گالیله را ۱۸۰ تخمین می‌زنند و ضریب هوشی بیل گیتس بنیان‌گذار شرکت نرم‌افزاری مایکروسافت نیز ۱۶۰ است.
 

 

 



صفحه قبل 1 2 صفحه بعد

 
   
 
 

جاوا اسكریپت